بعدها به یادت خواهم افتاد. بعدها این زمستان را به یاد خواهم آورد. سال ها بعد بوسه های گرمت در آن شب های سرد را به یاد خواهم آورد. بعد ها قلبم دوباره پرنده خواهد شد که آرزوی پرواز در فراخنای سینه ات را طلب می کند. بعدها که به یادت افتادم لبخندی بی دلیل بر لبانم خواهد نشست. بعدها در فاصله های زخمی بین فراموشی ام، سیگاری به یادت روشن خواهم کرد. بعدها در سرخی شراب ته استکان، لبخند تو تکان خواهد خورد. بعدها در هر رقصی که ببینم، لرزش دست و پای تو مرا به وجد خواهد آورد. بعدها به جلاد گفتنت هایت، به آغش صدا کردن هایت، به موهای بلند قهوه ایت، به گل های روی پیراهنت،  به آن دوستت دارم های آمیخته با اشکت فکر خواهم کرد. بعدها عکس هایت بوی کهنه ی خاطرات خواهند داد، لبخندت بوی کاغذ کاهی...