برای تو اما غروب مه‌آلود و نم نم ریز باران و تشویش همیشه دیر بودن و اضطراب هرگز نرسیدن و لغزیدن پا در لحظه آخر و شکسته شدن تمام پل ها و گم کردن مقصد و سرگردانی در زمین های ناشناخته و بی زبانی زبان ها و سکوت چشم ها. در پس زمینه فریادهای به آمیخته شاهین و نامجو و حتا آدریان...