داغ کردن زخم برای تسکین درد...
aynen sairin dedigi gibi: yine yillar gececek ve geride benden bir iz kalmayacak. yorgun ruhumu karanlik ve soguk kusatacak...
احساس می کنم کم آورده ام و به دستان شیطان بوسه زده ام. از این که طنابش را بر گردنم افکنده، نه احساس خفگی می کنم و نه شرم. حالا دیگر نه جهنمی که جهنم شده ام. فرقی نمی کند تقاص و تاوان هفتاد یا هشتاد یا بیست سال گناه، تا ابد سوختن باشد. ما ابدی خواهیم بود، حتی اگر بسوزیم، حتی اگر جهنمی باشیم...
ای رخوتِ پس از هم آغوشی، در میانِ تختِ خالی از روحِ عصر...
اشک های مادرت سُر خورده رو تک به تک نخ های این شال عزیزم...
و عشق آن سوتر از ابدیت، با گلی سرخ بر سینه منتظر ما بود. در همان جایی که نمی توانیم برویم. در همان جایی که نمی توانیم برسیم...