"خاص و متفاوت بودن" رویِ دیگر "همرنگِ جماعت شدن" است. چه اگر اینقدر به آن اندازه که ادعا دارید، متفاوت هستید نباید به طرز بیشماری آدم با لباس احمقانه آن بیرون ببینیم. نباید این حجم از فیلمهای مزخرف سخیف و کتابهای بدردنخور هدردهندهی درخت سزاوار سوزاندن، فروش بالایی داشته باشند. خاص بودن، ذوق میآورد. سلیقه میآورد. خلاقیت میآورد. هیچ کدام از اینها را ندارید و با این زندگی احمقانه، هیچگاه هم نخواهید داشت خدا را شکر. پاتوقهایتان، کافهها و قهوهخانهها و رستورانهاییست که از بس پر هستند که جای سوزن انداختن نیست. مقاصد توریستی داخلی و خارجیتان یکسانند. یا شمال و متل قوش یا آنتالیا و لاراش. خاص و متفاوتهای احمقی که فکر میکنند ( بله. متاسفانه احمقها هم میتوانند فکر کنند) لابد یک طیف رنگی بهتر از بقیهی طیفها وجود دارد. صفحات احمقانه را دنبال میکنید. ویدیوهای احمقانه را بازنشر میکنید. درباره هر موضوعی بیآنکه از عهدهی دفاع کردن از آن بربیایید، اظهار نظر میفرمایید. بدنهای یکسان، شال بستنهای یکسان، ابروهای یکسان، تفریحات یکسان. کارهای احمقانه، فکرهای احمقانه، زندگیهای احمقانه، روابط احمقانه. بردگان بیچون و چرای مُد. این فیلم مد شده؟ ببینیم پس. این کتاب مد شده؟ بخونیم پس. این لباس مد شده؟ بپوشیم پس. این کافه مد شده؟ بریم پس. این موضوع مد شده؟ نظر بدیم پس. این سکس مد شده؟ بکنیم پس. این گوه مد شده؟ بخوریم پس. تف...