از پشت شیشه تماشایش میکنی. حظ بصر میبری و حسرت وصال. شیشه را برای وصال میشکنی و نزدیکتر میشوی. به او. به وصال. اگر وصال نشد چه؟ دیگر حظ بصر نیست و تمامش حسرت است. حسرت... چه هستم من؟ شیشه شکستهیِ به وصال نرسیدهیِ مبتلایِ حسرت...
از پشت شیشه تماشایش میکنی. حظ بصر میبری و حسرت وصال. شیشه را برای وصال میشکنی و نزدیکتر میشوی. به او. به وصال. اگر وصال نشد چه؟ دیگر حظ بصر نیست و تمامش حسرت است. حسرت... چه هستم من؟ شیشه شکستهیِ به وصال نرسیدهیِ مبتلایِ حسرت...