آوارگی چیزی نیست جز حس عدم تعلق به جایی یا چیزی یا کسی. آرامشی که برای همیشه از خود دریغ میکنی و با این کار، موجبات رنجش نزدیکانت را فراهم. اگر جرأتش را داشته باشی و پیامدههایش را قبول کنی، دل میدهی به رفتن. هجرتی برای همیشه. که وطنت آنجایی باشد که میتوانی زندگی میکنی نه آنجایی که زنده هستی اما اگر جرأتش را نداشته باشی، میشوی در بُن آوارهای که برای همیشه زندانیِ آوراگی خویش است. بیآنکه بتوانی کاری انجام دهی...