منتظرِ سیگارکشِ کنارِ پنجره تصویر به غایت بدیست. سیگار در آن وضعیت، داغِ شکستخوردگیست. او آنجا ایستاده و انتظار میکشد. چه چیز را؟ چه کس را؟ واقعه؟ حرف؟ آدم؟ این از ضعف اوست. ایستادن و کاری نکردن. یک منتظر حقیر که توانایی تغییر ندارد و در عین حال میخواهد چیز شگفتآوری رخ بدهد، نمیتواند. پس بزدلانه، کنار پنجره و خیره به بیرون، سیگار میکشد و انتظار و در عین انجام این کار از روی ضعف، به ضعف خود آگاه است و همین آگاهی قلبش را مچاله میکند. آره عزیزم. تو درست میگویی. ما وسط ویرانه ایستادهایم و فریاد پیروزی سر دادهایم...