بعدش گفت: هفت جنده، واژن هفت باکره را با دهان خود کندند و با دهانشان در دهان هفت سگ گذاشتند. سگها آنها را کمی جویدند و هنوز تر و تازه، پرت کردند سمت باکرهها. به اینجا که رسید بغضش گرفت. سرش را پایین انداخت. سرپایین بغضش را پس زد و ادامه داد: سگها گوشت تن جندهها را دریدند...