بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

۲۲ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

227

ببین موی سفیدم رو، سرت رو بذار روی سینه‌ام تا ضربان قلبم را بشنوی، من دیگه افتاده‌ام توی سرازیری، طاقت این همه بدوبدو رو ندارم، چرا با زبون خوش نمیای پیشم؟ چرا این‌قدر من رو از پی خودت می‌دوونی؟ آخرش یه روز که افتاده‌ام دنبالت می‌افتم روی زمین و تو می‌مونی حسرت یک خواب آرام‌ها، نکن، این‌قدر بدقلقی و کج‌خلقی نکن، این همه هیجان واسه قلب من زیادی است، جوجه...

۰۲ خرداد ۰۴ ، ۲۲:۴۸ ۰ نظر
آ و ب

226

دو برجستگی را که یکی از دیگری بلندتر است در کنار هم فرض کنید. نبود تقارن از زیبایی‌شان نمی‌کاهد، نوعی تناسب طبیعی به آن‌ها می‌دهد. برجستگی کوتاه‌تر از دور به آبی می‌زند و بلندتر سفید است، همیشه سفید، چه تابستان و چه زمستان، در صاف‌ترین هوا هم ابرهایی قله‌اش را احاطه کرده‌اند. آبهزاد یک بار می‌گفت وقتی تو شیرخواره بودی من ازش بالا رفته‌ام، سخت بود، تعادل آدم را به هم می‌زند، طبیعی هم است، آن همه بالاتر از زمین خون جور دیگری به گردش درمی‌آید. امروز مثل آدمی بودم که اولین بار مه یا دریا یا باران یا هر پدیده‌ی طبیعی دیگری را کشف می‌کند (می‌توانید نویسنده و شاعر محبوبتان را به جایش بگذارید). از یاد برده بودم که همیشه آنجاست، سر جایش، به ما می‌نگرد حتی در روزهایی که ما به آن نیم‌نگاهی نمی‌کنیم. آرارات، جودی (کشتی مرحوم نوح؟)، آغری‌ داغی، خاصه این آخری، کوه درد، قله‌ی رنج. چه ادایی شده‌ای آقای آ و ب، لابد بعدش هم می‌خواهی اضافه کنی عظیم بودی، همچون آغری داغی عظیم بودی...

۰۱ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۱۲ ۰ نظر
آ و ب