بعد زمان زیادی از رویش میگذرد. چندین فصل. چندین سال. چندین انسان. چندین خاطره. چندین سنگ قبر. چندین زخم. همه چیز تمام میشود و حسابها تسویه و دفترها بسته؛ و سپس، در ناگاهترین زمان و بدجاترین مکان ممکن، یک روبهرویی مزخرف رخ میدهد. بعد... بعد هیچ نمیشود. نشود هم. بهتر. بعد فقط میخندد انسان. تلخِ تلخ که میگویند آدمها. آنگونه. تلخِ تلخ...