این ندیدن و نپذیرفتن واقعیت و مشغول کردن خود به رفتارهای اداوار می‌تونه عواقب خیلی ناجوری داشته باشه. حالا باید یک سلامی هم بدهیم خدمت کسانی که در اوایل قرنطینه خود را نان پختن و کارهای این‌چنینی سرگرم می‌کردند و مشغول پمپازِ امید(!) به جامعه بودند. یا پرستاران و دکترهایی که فکر می‌کردند با رقص کاری از پیش می‌برند. اگر آن زمان مفید بود، چرا الان نه و اگر اکنون مفید نیست، آن موقع چرا؟ این نه ماهه‌ی اخیر که دیگر سرخوردگی هواداران روحانی از عملکردش به اوج خود رسیده، این ندیدن واقعیت خیلی بیش‌تر توی ذوق می‌‍زند. آن کسانی که هنگام انتخابات، با ذهن تنظیم شده توسط بی‌شماری کانال تلگرام و پینج اینستاگرام و توییتر، فکر می‌کردند در حال شق‌القمر(!) و نوشتن مجدد و از نوی تاریخ هستند، حالا خود را در حال فحش دادن به خود و رای خود و انتخاب خود می‌بیند و خیلی هم که تحت فشارشان بگذاری زبان به درست بودن انتخاب خود در آن زمان باز می‌کنند. و هنوز هم از این یادآوری که آن زمان هم کسانی بودند که این روزها را می‌دیدند و پیش‌بینی می‌کردند، دچار پریشان‌گویی می‌شوند. رفتاری اداوار که اکثرا جوگیرانه و استادیومی و معدودی منفعت‌طلبانه و سودمحوری، دیگران را به ناامیدی و خراب کردن آینده متهم می‌کرد، بعدها هم مصیبت‌هار فاجعه‌واری خواهد آفرید. در جای دیگری هم این ندیدن واقعیت جلوی آدم سبز می‌شود. آدم‌های فرهیخته و روشنفکری که فکر می‌کنند زن/مادر، شاعر/ادیب، استاد دانشگاه/ نویسنده، روزنامه‌نگار/ فعال مدنی و خیلی فعالان دیگر انگار نمی‌توانند جاسوس باشند و اطلاعات لازم و حیاتی را به بیگانگان بفروشند و انتقال دهند و یا فعالیت مخل امنیت ملی داشته باشند. بهتر نیست کمی هم دنیا را آنگونه که وجود دارد ببینیم و با واقعیت‌های خیلی بدیهی کنار بیاییم و بپذیریم؟...