گردنآویز لعنتم، مجموع نفرتهایم، تا چشاندن تمام سرزنش کردههایم، از پا ننشستن و آرام نگرفتن که از من هم، خودی دیگر بسازی؛ جوانتر و پرشور و شررتر از خودت، برای بازاندن و غوطهور کردنم در زیست مردابی انکارهایم...
گردنآویز لعنتم، مجموع نفرتهایم، تا چشاندن تمام سرزنش کردههایم، از پا ننشستن و آرام نگرفتن که از من هم، خودی دیگر بسازی؛ جوانتر و پرشور و شررتر از خودت، برای بازاندن و غوطهور کردنم در زیست مردابی انکارهایم...