دست بردن در لباس و روی پوست. کندن لباس و لخت کردن. رخنه به زیر پوست. گر گرفتن و گیراندن. دریاهای آتش گرفته. سخت صخره و نرم دشت. سوختن. سوزاندن. فراخ آسمان و تنگ زمین. به هم پیوستن. در هم رفتن. از هم رفتن. گسستن از تن. یکی شدن. یک شدن. یگانگی. غیر قابل تسخیص. چسبیده و درهم تنیده. از خود رفتن. به خود آمدن. میخکوب شدن. رخوت در زیر پوست. دست بردن در لباس و روی پوست...