تو که از همون اول می‌دوستی وُ می‌گفتی، تو که تا تهش رفته بودی. تو که آب دیده بودی. تو که تو همیشه می‌خوندی توو گوشم که نباید گشت دنبال کرانه‌ی امن؛ که هر سنگ ساحلی، شیون موجی را شنیده است. پس من -این دروازه گوش- چرا افتاد دنبال کرانه‌ی امن؟ چرا سَر خوراند بر سنگ ساحل؟...