حدس میزنم از دید حاکمیت مطرح کردن حذف حجاب اجباری، کارکردی شبیه به ادعای دروغ تقلب در سال هشتاد و هشت دارد. به این معنی که از نظر آنها، این کار کارکردی به عنوان نمادی برای به کرسی نشانده شدن حرف مخالفین، نمونهای شکست سیاسی و فرهنگی و دینی جمهوری اسلامی و باز شدن خاکریزی برای به دست آوردن دیگر خواستههای آنان میباشد. چنانکه در سال هشتاد و هشت هم در صورت پذیرش ادعای تقلب، حرفهای دیگری از حذف ولایت فقیه، برچیده شدن شورای نگهبان، حذف پسوند اسلامی و ... زده میشد؛ در صورت حذف حجاب اجباری هم درخواستهایی از قبیل حذف قصاص، حذف زنا، به رسمیت شناخته شدن همجنسبازی، دایر شدن تجارت جنسی همانند تایلند، آزادی مشروبات الکلی و .. را شاهد خواهد بود. مهمترین دلیل برای برجا ماندن در نقطهی اول و عدم عبور از خطر قرمزها را هم باید در همینجا پیدا کرد. حاکمیت میداند که کوتاه امدن در این مورد، به معنی شکست تمام چیزهایی که برای آن کوشیده و تلاش کرده است، میباشد و میتواند این اولین قدم به صورت دومینو واری دیگر شکستها را هم به دنبال داشته باشد. برای همین هر چه قدر هم که از دولت اول اصلاحات آزادیها و اغماضهایی را در اجرای این خواست خود داشته، اما سفت و سخت از لزوم اجرای آن هم دفاع میکند و پا پس نمیکشد. و اگر در عمل به حداقلهایی به صورت غیر رسمی رضایت میدهد اما برای به دست آوردن حمایت مراجع دینی و قشر مذهبیای که خود را دلبستهی نظام میدانند، گاه و بیگاه هم با اظهارات و عملهایی پایبند بودنش به این کار را خاطر نشان میکند. دقیقا همانند قضیهی هشتاد و هشت که هنوز هم در زبان فتنه کردهاند و فلان اما در عمل فرآیند بازگشت به قدرتِ افراد دخیل در آن قضیه و بهمان رخ میدهد.