خدابیامرز موج‌سوار خوبی بود. موج‌سواری هم که با هنر و ادعا قاطی شه، ازش چنان خیانتی درمیاد که اون سرش ناپیدا. وقتی هم که اینجوری بشه، لابد هستن آدمایی که از لج اون، این رو سر دست بگیرن و حلوا حلوا کنن. ولی نه شیخ. ما دیگه آدمی نیستیم که با حرف یه مشت لنگ و کور، بیفتیم دنبال چراغ و راه. واسه همین، بهتر که مرد. از مملکت که نه، از کل جهان هم یه خائن کم‌تر بشه به نفع دنیاست. حالا یکی یه خبط و خطایی می‌کنه ولی اوس کریم بهش فرصت می‌ده که قبل نفس آخر، حداقل عذری و طلب بخششی  و حلالیتی بگیره؛ اما قربون حکمتش برم، یه سریام هستن که همینجوری بدون عذر و طلب، ریق رحمت رو سرمی‌کشن. ها. کار اینجاست که حساب و کتابت بمونه واسه شب اول. حالا همه جا امضا زده باشه خاک پای مردم و الخ. کدوم خاک؟ کدوم مردم؟ اعیونی‌نشین شمال یا حلبی‌نشین جنوب؟  خاک که ادا نداشت تا جایی که میدونستیم. خاک که خودش راه بود و به راه می‌آورد؛ نه که از راه به در کنه و تلپی ببره خلق‌الله رو ته چاه...