مگر بازرگان چه قدر بزرگ است؟ مگر این خراب شده چندتا کوچه و خیابان دارد؟ مگر این خداوند چقدر قسی القلب است که تو را به صورت شانس و اتفاق هم سر راه من قرار نمی دهد؟ آه. متنفرم. از این شهر. از ابرهایش. باران هایش. آدم هایش. درختانش. تمام خزه و گلسنگ هایش. تو که خودت میدونی " نقشه شهری که تو در آن نیستی به درد بز هم نمی خورد"...