چیز بیخودیست ترحم و دل سوزاندن و افسوس خوردن و سرزنش کردن. بیخودیاش هم در این که خود را درگیر فراوانِ اما و اگرهای انتزاعیای میکنی که بیشتر دلخواهاند تا آنچه که در بیرون و عالم واقع رخ میدهد و همیشه هم دستی قدرتمندتر و فراتر از زور دست تو داخل بازی هست که احتمالات ممکن و قریبالوقوع را نقش بر آب کند و تماما چیزی دیگرتر از آن رخ دهد که پنداشتهای. پس، میکَنم از پوست خشکم حیف شدنها و هدر رفتنها و پوسیدنها و عقامتها را...