در میانهی جنگ کارمندهای اجیرشدهی تایپکننده و امنیتیهای گردنکلفت دندانتیزکرده برای برداشتن تکهی بزرگتر کیک، خندهدار میشود رگهای بیرونزده که در حقارتی خالصانه، به شکل "گل کاشتیم" سِرو میشوند در میان بولتنهایی که به دست غریبهها و آشناها میرسند؛ در جنگ فیلها، فقط موشها له میشوند و کرمها و مورها. حاشا که آنقدر کور بشوی که تو به توپ ضربه بزنی اما امتیازش برای دیگرانی نوشته شود...