این را هم به عنوان عوارض اصلی انسان بودن میپذیرم که همیشه حرفهایی را در خود نگه میدارد و در کشاکش گفتن یا نگفتن، که به جنگی دائمی با روحی سرگردان شبیه است، در منگنه میماند و این در اکثر اوقات در منگنه ماندگی تا دم مرگ مگر معنای جز پیروزی نگفتن دارد؟ بهتر هم. نگوییم. ناگفته بمانند. مگر از گفتهها چه به دست آوردیم که از ناگفتهها دلخور باشیم؟ مگر گفتهها چهقدر آنچه را میخواستیم، منتقل کردند و میکنند که خیال ناگفتهها آزارمان دهد؟...