و بعد، دو نفر در چهار روز، یکی پشت تلفن و یکی مقابل رویت، میپرسند از تو که واقعا چیزی مصرف نمیکنی؟ و لذت من نخورده مست را انگار کم میکند که پی بردهاند به این سرخوشانگی جاری در رگ و خون -بینیاز به تزریق و افزودنی. و تمام کیفش در همین است که بدون نیاز به چیزی، هر چیزی، بیدلیل بتوانی خوش باشی و لذت ببری و خودت هم در این ناآگاهیِ به این کِیف، زندگیات را ادامه بدهی و همین، بی دلیل خوش بودن، دلیل دوام در برابر درد، هر دردی. بیآنکه بتوانند علتش را بفهمند و حتی خودت...