کتابی از قرن پنجم را خواندن و با فهمیدن معنای "بارح"، در اوج مسخرگی پیوندی میان آن و چپ‌دست بودن برقرار کردن. در حاشیه‌اش چیزهایی از پروست و سلین نوشتن و خود را زیر سیطره‌ی تام و تمام کلمات مختلف ساخته از "عین و شین و قاف" حس کردن. رستاخیز و احیای چهره‌ها، آدم‌ها و مکان‌های مرده؛ طی‌الأرضی هم در زمان و هم در مکان...