زیر سیگاری از دستم افتاد و تهسیگار و خاکستر بود که پراکنده شد روی فرش و کتاب و موکت. شدم شرلی مکلینِ آپارتمان. آینهی شکسته و بیمیل به درست کردنش. من هم خاکستر پخش شده و بیمیل به جمع کردنش. همونجوری که هست، همونجوری که باید باشه. درستش همینه...
زیر سیگاری از دستم افتاد و تهسیگار و خاکستر بود که پراکنده شد روی فرش و کتاب و موکت. شدم شرلی مکلینِ آپارتمان. آینهی شکسته و بیمیل به درست کردنش. من هم خاکستر پخش شده و بیمیل به جمع کردنش. همونجوری که هست، همونجوری که باید باشه. درستش همینه...