آدمی زمینهی خوبی برای پذیرش و پرورش شر دارد. علت این میل، کشش و ربایش، جذبه را نمیدانم. به چه دلیل؟ قدرت شیطان؟ ضعف انسان؟ ذات آفرینش؟ خواست خدا؟ با فاصلهی ایجاد شده و کرده میان خود واقعی با تمام امیال شیطانی و استضعاف انسانیمان، با خودی که به دیگران نشان میدهیم و این خود دومی چیزی نیست جز آنچه که دوست داریم و تمیال تا دیگران ما را به آن شکل ببینند، بدانند، به یاد بسپارند و به یاد بیاورند. به مرور در اثر نفوذ خود دومی، گرفتار تلقینی میشویم که هر دو خود، یکی هستند و هیچ فاصلهای میان خود واقعی در خلوتمان با خود مصنوعی عمومیمان وجود ندارد و در امتداد این تلقین، دیگران را نیز به همین شکل میبینیم و میدانیم. آن آدمهای معصوم خوشخندهی دوستداشتنی خیرخواه معتقد مومن که قادر به انجام هیچ کار بدی نیستند و نمیتوانند که نیت بدی داشته باشند و آلوده به گناه بشوند. به همین دلیل، شگفتیمان هنگام مشاهده و فهم کار یا نیت بدی از نزدیکانمان دو چندان میشود. نمیتوانیم باور کنیم که انسانهای آشنای نزدیک به ما نیز قادر به بدی باشند. غریبهها و دیگران برایمان قابل هضم است اما نزدیکان نه. برای چنین چیزی آماده نیستیم. متهم شدن آیدین آغداشلو به تجاوز مثلا. دخترش تارا همچنان پدرش را دوست دارد و از او دفاع میکند. حتی اگر در صحنهای به قامت قیامت اعمال فرضا شنیه انجام شده توسط پدرش در مقابل چشمانش قرار داده بشود، آیا باور خواهد کرد؟ یا دوباره انکار؟ و دفاع مصمم از پدرش؟ آیا جرأت شکستن تمام آن باورها و انگارههای ایجاد شده در ذهن خود از پدرش را خواهد داشت؟ یک پدر خوب بافرهنگ هنرمند کتابخوان مراقب تربیت دخترش. یک جای کار اشتباه است. انسان فطرتا و ذاتا زیباطلب و خیرخواه و نیکوپسند نیست. هر کدام از ما انسانها،به درجات مختلفی از جهل، حسد، بخل، طمع، شهوت و ... مبتلا هستیم و برای همین حرکتمان بر روی خط شر راحتتر است. برای همین است که لقمهی مناسبی برای شیطان هستیم. زمینهی خوبی برای فریب خوردن داریم. زمینی که انگار تنها برای بذرهای شیطانی آغوش باز دارد. چون با این خلق و خوها آشنا هستیم، اکثریت قابل توجهی از انسانها به شر و عوارض و عواقب آن آشنا و آلودهاند. میدانیم که بشر راحت دروغ میگوید، حسادت میکند، نسبت به دیگران بخیل است و نسبت به نعمات شهوت دارد. برای همین شناختن و تمایز این ویژگیها راحت است. آنهایی که صدایشان را اخلاق از دست رفته و مواردی از این قبیل بلند میکنند، بیشتر برای خفه کردن صدای درونی شماتتگر رفتار خود است. انسانها همین هستند. ضعیف و بادبانی بینیرو در برابر بادهای سهمگین شیطانی. مزین به تمام معایب اخلاقی و انسانی با همهی بدیها و شرها و حرکت به سوی غایت شری. تعداد کسانی که بتوانند خود را معصوم مطلق بدانند خیلی کمتر از چیزیست که تصور میکنیم. اما مصیبت انسان دروغگو از جایی شروع میشود که دروغهایش را باور میکند و ابتدا خود و سپس دیگرانی را که دوست میدارد به شکل انسانهای بیعیب و مطلقا خوب و نیک و معصوم میبیند و به خود اجازهی کنکاش بر روی کارها و رفتارهای آنان را نمیدهد و دوست دارد دیگران نیز آن انسانها را همان شکل ببیند. چه خوب که بپذیرم بد بودن، بندهی شیطان و بردهی هوسها بودنم را...
به طرز عجیبی یه سریا واسم معصوم اند... یعنی یه نفر... و خب این متن یکم به خودم آورد..
ممنون