خدا اراده کرد. آدم آفریده شد. شیطان سجده نکرد. حوا وسوسه شد. آدم سیب خورد. به زمین تبعید شدند. با هم خوابیدند. بچهها به دنیا آمدند. قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل نه. قابیل حسادت کرد. هابیل را کشت. بعد از آن همه چیز تکرار شد. سجدهها، وسوسهها، بوسهها، حرصها، قربانیها، قتلها. با ابزاری بهتر و بیشتر. همهی داستان انسان در همین است. از لحظهی خلقت آدم تا مرگ هابیل. بعد از آن هر اتفاقی از معجزه تا طغیان علیه خداوند، تنها بازتابی از حوادث رخ داده در آن بازه است. یک بازی شطرنج. در یک طرف خداوند و در یک طرف شیطان. آدمها سربازهای پیادهی گوش به فرمان شیطان. تا آن لحظهی موعود...