از جملهی حرفهایی که کمی زیاد به چشمم میخورد و من نمیتونم جلوی خندهام را بگیرم: انسان بر هر چیزی که منع شود حریصتر میشود، ما نسلی که از هر چیزی منع شدیم و نتیجهای که از این حرفها گرفته میشود؛ هم نوعی بر باد دادگی روزهای گذشته بدون دستاوردی خاص و هم نوعی انداختن تقصیر گناهان به روی دیگری. انسانها توانایی خوبی در لجنمال کردن کلمات و استفادهی نابهجا از ان دارند. این اصلا هم شامل فمنیستی میشود که یک شوخی دوستانه را تجاوز کلامی مینامد و هم شامل ابلهی که میان منع با سختگیری تفاوتی نمیگذارد. باید یک بار از این آدمها پرسید دقیقا از چه چیز منع شدهاید؟ چه کسانی شما را منع کردهاند؟ آیا علیرغم منع مذکور آن کار را انجام ندادهاید؟ آیا تابهحال روابط جنسی با همجنس و غیرهمجنس خود نداشتهاید؟ آیا کتابهای ممنوعه را از دستفروشهای بیشمار نخریدهاید؟ آیا فیلمهای سینمایی مورد علاقهیتان را از سایتهای فیلتر شده و فیلمهای مستهجن را از سایتهای پورن دیده و دانلود نکردهاید؟ آیا تا به حال نتوانستهاید مشروبات الکلی بخرید یا بنوشید؟ دقیقا از چه منع شدهاید؟ آیا معنی منع را میدانید؟ آیا باید شما را به اول دبستان باز گردانیم و فارسی یادتان بدهیم؟ یا باید بگوییم نگاهی به داعش و مناطق تحت تسلط آن بیندازید تا با معنی منع مواجه شوید؟ حرفها دربارهی عدم اجبار به دین با استناد به لا اکراه فی الدین هم از این قبیل است. آیا کسی شما را به زور وادار به خواندن نماز میکند؟ آیا کسی در ماه رمضان شما را کنترل میکند که اگر روزه نگرفته باشید شما را توبیخ کند؟ آیا کسی به خاطر نپرداختن خمس و زکات با شما برخوردی کرده است؟ حتی حجاب اجباری هم در این روزها یک شوخی زشت و مضحک است. دستمالی روی سر که نه موهای جلو و نه موهای عقب را میپوشاند و آرایشی در حد پورناستارها و لباسهایی در شأن شب زفاف... آدمهای طوطیگونه، آدمهای تکرارکنان، آدمهای بامزه، آدمهای خندهآور و خندهدار. و سادهلوح که از نظر یک حکومت ایدهآلترین نوع آدمها هستند. میتوان به راحتی آنان را فریب داد، دغدغهی الکی و مصنوعی برایشان تراشید، به دنبال نخود سیاه فرستاد، قهرمانهای پلاستیکی برایشان درست کرد و رویشان سوار شد...