با نزدیکتر شدن به کفر اعتقاداتم قویتر میشود و میتوانم در زشتیها، زیبایی خاص آنان را جستجو کنم. و این که آرام آرام دوست داشتن چیزهایی که از آنها متنفرم را میآموزم. در آغوشم، در گودی گردن و شانه، برای آنان جایی دارم. برای کفر ورزیدنهایی که نمیپوشاند و میگستراند. برای زشتیهایی که باید زیبا ببینمشان. برای نفرتهایی که از خود نرانم، آنها را بپذیرم، نوازش کنم و بدانم نفرت نوع دیگر دلبستگیست. نوع دیگر آن دلبستگی که از نیافتن و نرسیدن در زمان و مکان درست خویش، تبدیل به دلچرکینی میشود...