من از روشن کردن سیگار، از گم شدن در میان جمعیت، از بیهودگی لحظات انتظار، از تمام درختان این شهر، از گل هایش، کلاغ هایش، آدم هایش، از بوسیدن صورت کسانی که گاهی نمی توانم آن ها را بشناسم، از خیره شدن به آسمان، من حتی از تو هم خسته ام ماه...