تو هم وقت پیدا کرده‌ای برای سرگرمی و دلخوشی‌ات. دنیا دارد می‌سوزد و تو اینجا نشسته‌ای که تق تق تتق‌تق. خوب می‌گوید. منطقی می‌گوید. مو لای درزش نمی‌رود. دنیا را آب ببرد تو را خواب می‌برد. عیبی ندارد، دنیا با یا بی‌من هم می‌سوزد. نیاکانم چه می‌کردند؟ آتشی برمی‌افروختند، دورش می‌نشستند، می‌گفتند و می‌بافتند، هم روشن می‌شدند و هم گرم. آنان بی‌خبر بودند از آتش‌هایی که همان زمان در جای‌جای جهان می‌سوخت و می‌سوزاند اما نه روشن می‌کرد و نه گرم. کنار این آتش برای تو هم جا هست، هم روشن می‌کند و هم گرم. گاهی هم می‌سوزاند، که گله ندارد، آتشی که نسوزاند که آتش نیست...