خوب میشد اگر آدمی در پایان روز مکافات همان روز را میدید. خوب و بد، خیر و شر، ثواب و عقاب. البته شاید خوب میشد اگر من؛ چون تا جایی که یادم میآید هیچ احدالناسی به من وکالت نداده است تا برایش خوب و بد یا چیز دیگری تعیین و تعریف کنم. بله، خوب میشد اگر من در پایان روز مکافات همان روز را میدیدم. اینگونه شاید وقتی بعد از مدتی مدید به آن دوران دلخواه سین بازمیگشتم، خاطرهی آن شادیهای مشئوم شیطانی از گوشهی ذهنم نمیگذشت و نمیخواستم چشم ببندم تا فراموششان کنم و این بار با چشمان بسته شدیدتر خود را بر من تحمیل نمیکردند. من هم که همیشه ضعیف و بیاراده، سست و واداده. خام میشوم و گول میخورم. فرقی هم ندارد وسوسهی شیطان باشد یا بقال سر کوچهیمان که از بخت بد من دوسه جعبه میوه هم گذاشته مقابل دکانش. امروز با همان چربزبانی همیشگیاش که کم از زبانبازی شیطان ندارد، میگفت که این انار هم لایق دهان همایونیست. من هم باز گولش را خوردم و خریدم. البته برای نارنگی چیزی نگفت و خریدنش ابتکار خودم بود. آمدم که انار را به همان صورت که از طریق رسانههای آزاد و آموزنده و مفید یاد گرفته بودم قاچ بزنم و بخورم که دیدم ای بخشکی شانس، ای لعنت بر هر چه انار و اناربن خاورمیانهی نفرینشده. سفید، آن هم دستهدسته. من هم کم نیاوردم و به تبعیت از استاد اعظم خلق، چشمانم را بستم و دانههای سفید را قورت دادم و اصلاً به روی مبارکم نیاوردم که اینها تگرگاند تا انار. اما این یکی دیگر مثل این نبود. چشمبسته یا چشمباز یاد گناهانی که در شکم مادرم هم مرتکب شده بودم، میگزیدند و در تنم فرو میرفتند و میآزردند. این هم مصیبت من است لابد. یا شاید هم سهم من. نمیدانم. میخواهم برای خودم کمی انحصار ایجاد کنم تا کمی از عصبانیت و کثافت روحی و جسمیام کم شود. ناگهان دیدم که نمیدانم، نمیتوانم بدانم که چه چیزی در انتظارم است. در پی لطافت به راه میافتم و کثافت مییابم، میخواهم پالوده شوم اما آلوده شوم، احساس میکنم دارم به کفر نزدیک میشوم اما سر از ایمان درمیآورم. پاککن هم که ندارم. همهاش خطخطی، کج و مج، تیره و تار، تاریک. من هم که مؤمن به خط و خطا، اشتباه و گناه، ثواب و عقاب، شکستن و چسبناندن، رفتن و بازگشتن، گشودن و بستن. تا آن لحظه که دستانم را تا صورتم بالا میآورم که: هیچ چیز تلختر از این نیست که به وقت عبادت، گناهانت را به یاد بیاری. اگر گذرم به جهنم بیفتد، این را به آن دانتهی ناملعون هم میگویم...