مدام لیوان‌ها که خالی‌تر می‌شدند، لبانت جلوه می‌گرفتند به خندیدن و چشمانت می‌آغازیدند به آبگینه شدن، مستی‌ام شدیدتر می‌شد، هشیاری‌ام نیز هم...