یکی از ویژگی‌های اینجا که بسیار دوست می‌دارم، بی‌دروپیکر بودنش است. به روان پاک خودم درود می‌فرستم که از همان اصول و خطوط مضحک برای خودم تعیین تکردم و حالا خیلی راحت می‌توانم اینجا بنویسم که این بابصیرتانی که می‌گویند «من این روزها می‌فهمم که جهان چگونه در برابر نازی‌ها سکوت کرده بود» یا «غزه و سکوت غرب در مقابل جنایت‌هایی که در آنجا رخ می‌دهد، حال عریان تمدن غرب را نشان می‌دهد» حتی در این روزهای پر از گرفت‌وگیر و دلهره و هراس، مرا از خنده روده‌بر می‌کنند. صبح بخیر عزیزان، بینایی‌تان مبارک. نفس کدام عیسی‌دم به شما خورده که شفا یافته‌اید و بینا شده‌اید؟ آن همه کشت‌وکشتار و خون و خونریزی و سکوت و کمک و ماله‌‌کشی و الخ را ندیدید و حالا به خودتان آمده‌آید؟ حالا چه عجله‌ای بود، کسکش‌ها؟ پس از کنگو و هند و ویتنام و هیروشیما و درسدن و امریکای لاتین و عراق و افغانستان و لیبی همچنان شما فکر می‌کردید غرب یعنی رنسانس و نقاشی و معماری و سمفونی و رمان و فلسفه و چه و چه؟ دستان بریده‌شده را ندیدید یا سیاهان محروم از بدوی‌ترین حقوق را؟ خایه‌مالی کله‌زردهای چشم‌آبی را برای مشتی نمک‌به‌حرام ندیدید یا کودتای همان‌ها را برای بالا کشیدن اموال ملل؟ در همین حیص‌وبیص تکرار کردن همان گزاره‌ی خاک‌خورده‌ را هم فراموش نکنید: در شرق اسلام هست اما مسلمان نیست، و در غرب مسلمان نیست اما اسلام هست. شما که علامه‌ی دهرید و ذوالفنون زمان، تاکنون یک بار هم که شده باشد از خودتان نپرسیده‌اید که این چگونه اسلامی‌ست که در آن حقوق بشر یعنی فقط حقوق یهودی و مسیحی؟ شما که ماشاءالله هزار ماشاءالله با آثار نیچه شب را سحر می‌کنید و کیرکگارد و هایدگر و هگل نخوانده صبحتان شب نمی‌شود، چرا دل به کسانی می‌بندید که در کوله‌هایشان هرچه هم داشته باشند، نه دموکراسی دارند و نه انصاف؟ البته افراد  مبتلا به جنون این گروهک هم به آدم‌هایی رای می‌دهند و اعتماد می‌کنند که توله‌سگ‌هایشان شیفته‌ی لندن و واشنگتن و تورنتواند و در ظاهر به پنج‌شش زبان مسلط اما دریغ از دو دقیقه حرف زدن یا نوشتن دو خط بی‌غلط به فارسی پارک. التماس تفکر هموطن، به یزدان که گر ما خرد داشتیم. آریایی نیستی اگر این را به ده نفر احمق‌تر از خودت نفرستی. کاش ذره‌ای عقل را هم چاشنی این همه علمتان می‌کردید لات کوچه‌های خلوت و چریک‌های پلاستیکی...