«اون روزا تو به بردن خشک و خالی رضایت نمیدادی. طرفت رو زجرکش میکردی، امونش نمیدادی، یک لحظه هم اون گارد کوفتیت رو پایین نمیآوردی. اما حالا به اینجور چیزا فکرم نمیکنی. شاید حتی از یاد خودتم رفته باشه ولی من حافظهی توام.»...
«اون روزا تو به بردن خشک و خالی رضایت نمیدادی. طرفت رو زجرکش میکردی، امونش نمیدادی، یک لحظه هم اون گارد کوفتیت رو پایین نمیآوردی. اما حالا به اینجور چیزا فکرم نمیکنی. شاید حتی از یاد خودتم رفته باشه ولی من حافظهی توام.»...