نخند به ورق کشیدنم، پدرسگ، من از کجا و قمار از کجا، ها؟ تاکنون یک بار هم بازی نکرده‌ام، تنها دلبستگی‌ام به آن ورق‌های جوکری‌ست که در کیف پولم با خودم اینجا و آنجا می‌برم، آن‌قدر دل و جرئت ندارم که تمام دار و ندارم را داو بگذارم، بله، آدم گاه کارهایی می‌کند که اصلاً دلش نمی‌خواهد، حتی گاهی کارهایی می‌کند که هیچ سررشته‌ای از آن ندارد، خنده هم دارد، مضحک است، اما به خواست من نیست، در توان من نیست...