میپرسد یعنی آرزویی نداری؟ معلوم است که دارم دیوونه، مگه میشه نداشته باشم؟ اگه آدم بتونه بدون هوا زندگی کنه بدون آرزو هم میتونه، حتی اگه بهتر نگاه کنی این دو تا یکیان، اونایی که میگن آرزویی ندارن و همینطوری دارن نفس میکشن فقط درغگوهای خوبی هستن، اما چون خلم آرزوهامم نصیبشون رو از این خل بودنم گرفتهن، مثلاً من میخوام خیلی خوب فارسی بلد باشم. نه که الان فارسی کیلی کیلی سخت. مزه نریز و اینجوری که انگار غول دیدهای بهم نگاه نکن. آدم باید در هر چیزی با بهترینای اون مقایسه کنه و اگه دید عددی نیست ادعایی داشته باشه، یا چه میدونم غنای نفس و سلامت قلب. آخری را که میشنود بلند میگوید آمین آمین. خدا به من عمر بدهد و به تو نفس تا من دعا کنم و تو آمین بگویی. به آشپزخانه که پا میگذارم طنین صدایش هنوز در گوشهایم است: آمین آمین آمین. بر که میگردم به پذیرایی، خالی، تاریک، شب. آنچه را به راز گفتهام به آواز میشنوم اما هنوز آنچه را در تاریکی کردهام در روشنایی نمیبینم...