آره جم آدریان، همه می رن و در پشت سر ته سیگار های مچاله ی خاموش، لیوان های نصف و نیمه شراب، خنده هایی که باعث گریه می شن، راه های کوتاه، کوچه های بن بست، شب های تاریک ،آسمان های بی ستاره، دریاهای بی صدف، قاف های بی عنقا، پرندگان بی بال، گل های بی عطر، بوسه های تلخ، آغوش های سرد و انسان های تنها می مانند. موضوع هم همینه. تنهایی. تنهایی بی پایان. تنهاییِ عمیقی که یقینِ اندوهه. باید به تنهایی خو بگیریم، در تنهایی زندگی کنیم و در تنهایی بمیریم...