زمستان زنی ست که درمقابلت می ایستد، صورتت را چنگ می اندازد، نعره می کشد و خونت را می مکد... و تو شروع می کنی به نوازش کردن موهاش سفیدش...


+ چرا؟ چرا داره از تو که روزی ازت متنفر بودم، خوشم میاد لکاته؟ چرا؟...