چرا باید فکر کنیم نسلهای متأخر سرکشتر و یاغیتر هستند؟ چرا باید خود را دلمشغول و نگران آنان نشان دهیم. طبیعت انسان آیا سادهتر از آنچه که تصور میشود، نیست؟ طبیعت ضعیف، رذل، قابل کنترل و اعمال ارادهی دلخواه. طرفداران جمهوری اسلامی این نسلها را به عنوان دشمن آتی خود و مخالفینش، به صورت تخم و بذری برای به ثمر نشستن افکار خود میداند و میبیند. حال که چیزی را در نظر نمیگیرند: طبیعت انسان که با تأمین حداقلها راضی خواهد شد. نیازهای اولیهی او را تأمین کنید و علاوه بر این به او چیزی برای سرگرم شدن، لذت بردن، گمان کاری مهم کردن بدهید. برای او ملا یا شاه، جمهوری یا دیکتاتوری، کمونیسم یا لیبرالیسم زیاد فرقی ندارد. برای اکثریت عامه همین مهم است. آن قدر او را در سرگرمی غرق کنید، که نتواند بدون آن سرگرمی زندگی کند. او را وابسته بسازید. و در هر بار تمردش از اوامرتان، او را از آن سرگرمی محروم کنید. آن وقت خواهید دید چگونه گرگ دندان تیزکرده تبدیل به گوسفندی مطیع میشود و خواهید فهمید که چرا همیشه آن که حکومت میکند از اویی که بر وی حکومت میشود، باهوشتر است. آنان را به سوی سرسبزترین چمنها خواهند راند تا هر چه قدر که دوست دارند، بچرند و از پشگل تا پوست آنان را بهرهای خواهد بود برای حاکم. با بالا رفتن میزان سرکشی، شما هم خشونت خود را افزایش خواهید داد. سرهای بریده، زندگیهای تباهشده، اعصاب مجنونانه آنان را در جای حقیقی خود خواهد نشاند. دانندگان این حرف، به هر چیزی که جبروت چوپانکاری جبارانهی آنان را ضایع نکند، میدان خواهند داد؛ هر چه باشد...