بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

وحی بوسه هایت را...

پیامبران لبت را برای مرهم زخم های مقدس نگاهم روانه ساز...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۴۸ ۰ نظر
آ و ب

گریزگاهی نیست...

بعضی چیزها در گلوی آدم گیر می کنند. گیر می کنند و می مانند. یک عمر هم می مانند. نمی توانی از دستشان خلاص بشوی. هر کاری کنی و به هر دری هم بزنی باز هم نمی شوند. یک عمر باید با آن ها زندگی کنی. خواه عشق باشد خواه سیاست. خواه شعر باشد یا سیگار. بر می گردی. بارها میروی و بارهاتر بر میگردی...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

آغوش مصلوب...

به شهادت شراب، به دلیل سیگار، به برهان گل، به گواهی ماه که اتاقم بی تو تاریک است...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

فراتر از اتفاق و شانس...

چگونه می شود گذشته از آینده پیشی بگیرد؟ چگونه می شود مردی در سال ها پیش و از سال ها پیش، ترجمان احساسات اکنون من بشود؟ چگونه می شود در اشعار و اصوات مردی حال و آینده و گذشته خویش را به وضوح مشاهده کرد؟ نه. این ها نمی تواند اتفاقی باشد. باید خدایی باشد چون این کارها فقط از عهده خدایان بر می آید...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

همین یک ذکر کافیست...

باید تو بیایی و غبارها را از نگاهم بزدایی و بتکانی. با دستانت، با دستان نوازشگرت که بوی لاله و نرگس می دهند. باید تو بیایی و بر عصر سیطره ی زخم بر تنم پایان دهی. با بوسه هایت. با بوسه های گرمت که یادگار خداوندند...
۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۳۴ ۰ نظر
آ و ب

قبل از آن که دیر شود...

پرستوها را به اتاقم دعوت کن...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۷ ۰ نظر
آ و ب

این زندگی لعنتی...

عادت نکرده ام به عادت کردن...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۶ ۰ نظر
آ و ب

Ahlat Ağacı

nuri bilge ceylan is come back baby...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۵ ۰ نظر
آ و ب

ای افسونگر زیبا...

این باران های بی رحم، این بادهای یاغی حتی به شقایق های دشت هم رحم نمی کنند. چنان بر سرشان فرود می آیند که قامتشان را خم می کنند. این بادها و باران ها و بوران ها به گل های رو پیراهنت رحم خواهند کرد؟...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۳ ۰ نظر
آ و ب

حتا...

من حتی می گویم بهشت دامن چین دار توست...
۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۰ ۰ نظر
آ و ب