پس میگوید عیسی برود دنبال پدرش بگردد؛ من به حواریونی نیاز ندارم که گوشت و خونم را به آنان تعارف کنم. من خودم گوشت و خون خودم را میخورم. نیازی ندارم به یهودایی که بر من خیانت ورزد. خودم بر خودم خیانت میورزم. به پطرسی نیاز ندارم که سه باره انکارم کند. خودم، خودم را انکار میکنم. به فریاد "ایلی ایلی لما سبقتنی" نیاز ندارم . خودم، خودم را وا میگذارم. به پیلاطسی نیاز ندارم که مردم را بین انتخاب من و گناهکار مخیر کند. خودم، خودم را مستحق مرگ میدانم. به مریمی نیاز ندارم تا بر زخمهایم اشک ریزد. خودم بر زخمهایم میگریم. من به نجاری نیاز ندارم تا برایم صلیبی بسازد. خودم صلیب خودم را میسازم. من به جلجتایی نیاز ندارم تا در آن بر صلیب شوم. خودم در هرجایی خودم را به صلیب میکشم. من به دستی نیاز ندارم تا تاج خار را بر سرم بگذارد. خودم تاج خاری بر سرم میگذارم. من به جلادی نیاز ندارم تا میخ بر دستانم بکوبد. خودم میکویم. پس میگوید من تن نمیدهم به خیس شدن لبهایم با نیزهی ستمگرانهای. خودم، خودم را سیراب میکنم...