در آنجایی که ایستادهای، راهی سراسر روشن و دیگری، راهی سراسر تاریک. یکی شدت خطرات و دیگری کثرت خاطرات. اما کدام یک روشن و کدام یک تاریک؟ کدام را باید ترجیح بدهی زمانی که یکی جرأت میخواهد و دیگری جسارت. و سخت اینکه تو خالی از هر دوی اینها، به سوم محال میاندیشی که یا باید ورای اینها باشد و یا از هر دو، آن میزان را که لازم و کافی باشد، در خود داشته باشد. در یکی سکون گذشته و در دیگری شتاب آینده. من نمیتوانم انتخاب کنم. پس به ماه مهآلود دی میاندیشم و از آن سرد میشوم و دستانم سرخ، پاهایم برفی، چه راه درازی تا شکفتن...