بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

۲۰۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

مرثیه ای برای تنهایی...

چی بگم آخه بهت عزیزم؟ از چشمایی که دیگه تار می بینن؟ از نفسایی که کم میارن؟ از آغوشایی که اندازم نیستن؟ از لبخندایی که شادم نمی کنن؟ از آدمایی که حرفاشون برام گنگه؟ آدما میان. می خندن. میرن. هیچ چیز عوض نمیشه. قبل از آنها دلتنگ. بعد از آن ها هم. در احمقانه ترین شکل ممکن. دلم به طرز احمقانه ای برایت تنگ است. انگار نه انگار که یک کهکشان فاصله میان ما را پر کرده است...
.
.
دیگه چی می خوای بشنوی عزیزم؟ از مرگی که بوی رسیدن به تو رو میده؟ از مرگی که بالاترین ارگاسمه؟ از مرگی که انگار نام دیگر عشقه؟ از مرگی که دوستش دارم؟ از فرصتی که امکان بودن ابدی با تو رو واسم فراهم می کنه؟ از برزخی که رهات می کنه از هرچه هست و هر چه بود و هر چه خواهد شد؟ از رویای اضمحلال؟ از مرگی که تنهاترین یقینه؟ ازشمردن ثانیه ها واسه لحظه ی غیر موعود؟ از وارد شدن به زمستان زندگی؟ از رمقی که برای ایستاده جنگیدن نمانده؟ از امیدی که توان ادامه دادنش نیست؟ از پیری کلمات توو حسرت؟ یا از خشکیدن بوسه ها در غربت؟...
.
.
از تویی که رفته ای برای همیشه؟ از منی که مانده ام؟ یا از تویی که مانده ای برای من همیشه؟...
.
.
+ از کلمات من گل ها هم پژمرده می شوند، آدم ها که دیگر هیچ...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۵۳ ۰ نظر
آ و ب

من نمی تونم این جنگ رو ببرم...

نمی دانم اولین سوالم هستی یا اخرین جوابم؟
بدترین گمشده ام هستی یا بهترین یافته ام؟
نمی دانم...
نمی دانم خنکای جهنمی یا گرمای جنت؟
نمی دانم. از ما چه خواهد ماند؟ لبخند تو یا رنج من؟
نمی دانم باید برای ادامه دادن دست از تو بردارم یا از خودم؟
 نمی دانم که می توانم یا نه. نمی دانم...
.
به آیلین بگو
که زندگی خوبی بود
 تمام بیابان ها برای من 
 و تمام باران ها برای تو...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

غرق می شوم...

...لابلای تمام کلمات و راه ها و معبدها و گناهانی که به تو ختم می شوند.
۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۳۵ ۰ نظر
آ و ب

نفرین میم ها...

زخمی دارم که مدام نام تو را زمزمه می کند...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

غربت گورستان...

به هزاران سالی فکر می کنم که باید بی تو در گورستان غربت سپری کنم...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۸ ۰ نظر
آ و ب

تنها رنج...

چیزی به نام گذشتن، عبور کردن یا فراموش کردن وجود ندارد. خواهند ماند. محتاجت خواهند کرد. به یاد خواهی آورد و به همه چیز فقط و فقط عادت خواهی کرد...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۷ ۰ نظر
آ و ب

نزدیک شدنای بی پشیمونی...

بعدش زوربا، کارملیتا را بوسید و گفت: تو یک فرشته‌ی آسمانی هستی و عشق یک نفرین شیطانی...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

همین!....

خوبه که آدم بدونه یکی توو اون دورا داره واسش دعا می کنه. خوبه که ادم بدونه آخر یه راه تاریک، شمعی براش روشنه. خوبه که آدم بدونه هرچقدم اشتباه کنه بازم آغوش یکی واسش بازه. خوبه که آدم دلش قرص باشه. خوبه آدم دلس قرص باشه که یکی توو فرصتِ کمِ زندگیش، حواسش به غما و دلخوریا و زخمات هست...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۱۲ ۰ نظر
آ و ب

امتداد تا ته کشیدن...

دویدن از رنجی به رنج دیگر. افتادن از مصیبتی به مصیبت دیگر. پناه بردن از زخمی به زخم دیگر...


+ آدمی در آغوش رنج های جدید خود، دلتنگ رنج های قدیمی اش می شود...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

کلمه ش رو پیدا نمی کنم آخه...

"کلمات محدودند. با تو باید سکوت کرد"...

۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۰۳ ۰ نظر
آ و ب