بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

جلالت عشق...

من در کلمه به کلمه یِ "سوانح العشاق" خط به خط صورت تو را می بینم. و این تنهایی عمیقی ست که مرا به وادی عسرت می کشاند...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

در آن خنکای بهارانه...

پیراهن نارنجی اش را می شد به جایِ فالِ حافظ خواند...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

این زندگی عرق سگی ست...

این دنیا برای خوشبخت بودن ما بیش از اندازه کوچک است. این را می گوید و می رود پشت پنجره. عصر جمعه اگر باشد، یک نخ وینستون روشن می کند. تازگی ها اسمش را گذاشته "رخوت"...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

و کوچ درناها...

رنج یعنی غروب و تنهایی و بی خبری از تو...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

بازگشت به خانه اول...

گریزی از نام ناگزیر تو نیست مرا ای زوربا...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۵ ۰ نظر
آ و ب