من از تکرار نام تو در تنهایی می آیم. آره جانم تصدق خنده هات؟ هوم؟ اوهوم؟ اینُ یادم بنداز. اینُ موقع رفتنت آروم زیر گوشم بخون. من از تکرار می آیم. از تکرار نام تو در تنهایی. اوهوم...
من از تکرار نام تو در تنهایی می آیم. آره جانم تصدق خنده هات؟ هوم؟ اوهوم؟ اینُ یادم بنداز. اینُ موقع رفتنت آروم زیر گوشم بخون. من از تکرار می آیم. از تکرار نام تو در تنهایی. اوهوم...
من در کلمه به کلمه یِ "سوانح العشاق" خط به خط صورت تو را می بینم. و این تنهایی عمیقی ست که مرا به وادی عسرت می کشاند...
پیراهن نارنجی اش را می شد به جایِ فالِ حافظ خواند...
این دنیا برای خوشبخت بودن ما بیش از اندازه کوچک است. این را می گوید و می رود پشت پنجره. عصر جمعه اگر باشد، یک نخ وینستون روشن می کند. تازگی ها اسمش را گذاشته "رخوت"...