بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

که آخ گریه دارم

من از تکرار نام تو در تنهایی می آیم. آره جانم تصدق خنده هات؟ هوم؟ اوهوم؟ اینُ یادم بنداز. اینُ موقع رفتنت آروم زیر گوشم بخون. من از تکرار می آیم. از تکرار نام تو در تنهایی. اوهوم...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۷ ۰ نظر
آ و ب

جلالت عشق...

من در کلمه به کلمه یِ "سوانح العشاق" خط به خط صورت تو را می بینم. و این تنهایی عمیقی ست که مرا به وادی عسرت می کشاند...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

در آن خنکای بهارانه...

پیراهن نارنجی اش را می شد به جایِ فالِ حافظ خواند...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

این زندگی عرق سگی ست...

این دنیا برای خوشبخت بودن ما بیش از اندازه کوچک است. این را می گوید و می رود پشت پنجره. عصر جمعه اگر باشد، یک نخ وینستون روشن می کند. تازگی ها اسمش را گذاشته "رخوت"...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

و کوچ درناها...

رنج یعنی غروب و تنهایی و بی خبری از تو...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

بازگشت به خانه اول...

گریزی از نام ناگزیر تو نیست مرا ای زوربا...

۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۲:۳۵ ۰ نظر
آ و ب