بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

نمی دانم کلمنتاین...

آیا این زخم هایمان نیستند که ما را وادار به زندگی می کنند؟ چرا خانم چرا. اتفاقا داشتم به همین فکر می کردم اما آیا زندگی کردن در بضاعت ما هست؟...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۵۲ ۰ نظر
آ و ب

وسیع اما نازک...

تو می گفتی عادت ها، نقات ضعف ما هستند و کسی که نقاط ضعفمان را بداند، می تواند ما را شکست بدهد...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۴۹ ۰ نظر
آ و ب

در حوالی اردیبهشت...

و زمین چرک های تنش را می زدود...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۴۶ ۰ نظر
آ و ب

مطلقا می گوید...

Bir gun soyler bize nedenini tanri...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۴۵ ۰ نظر
آ و ب

آغشتگی...

دوست داشتنت در من ریشه می دواند. بیش تر از دیروز و کم تر از فردا...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۴۳ ۰ نظر
آ و ب

که چه پرستیدنی...

در سرمه چشمانش تهجی عشق، در سرخی لبانش تجلای جاودانگی...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۴۲ ۱ نظر
آ و ب

در سحرگاهی وهم آلود...

تمام لیلاها با سربندی از گل به استقبالت خواهند آمد. کودکان حیرتت بیدار خواهند شد و تو به ملکوت عظیم ابدیت راه خواهی یافت...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

ای کودک دیو.انه...

پرده های مات نگاهم را کنار بزن...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۳۷ ۰ نظر
آ و ب

در خواب ها تو را می بینم...

این نوشته تعمدا نوشته نمی شود. 

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۳۶ ۰ نظر
آ و ب

تسخیر کرده ای تمام تن را...

انگار از درون یه گردباد مهیب اومدم بیرون. یا شهری که سم اسبان و شمشیر جنگجویان هیچی ازش نذاشتن بمونه. . یا گل سرخی که تگرگ ها پرپرش کردن. پر از درد. پر از خون. پر از آه. پر از اشک. پر از زخم...

۰۲ خرداد ۹۷ ، ۰۲:۳۱ ۰ نظر
آ و ب