بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

می خانه های اشک...

در آتشکده یِ اشکِ عاشقان هزار ساله ات تو را می پرستم...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۳ ۰ نظر
آ و ب

دستان خدا...

ذاتا بر روی طناب باریکی حرکت می کردم. ذاتا خیلی بلند بود... مرا تو هل ندادی...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

تصادفا...

زندگی قمار بود و منی که از قمار سر در نمی آورم، آدم داو گذاشتن...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

تنها همین...

تو نفرت انگیزانه زیبا بودی و همین برای دوست داشتنت کافی بود...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

تو خودت می دانی...

روزی در کنار همین ته سیگار های مچاله کرده در قوطی آدامس قهوه ات دلتنگت خواهم شد...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

در اوج تغافل...

مرا با خود به عمیق ترین دریاهای رنج بشری ببر تا خود را در زخمی ترین ترانه های جم آدریان با اشک و خون غسل عشق دهم...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۳۸ ۰ نظر
آ و ب

herkes gider...

"Cem Adrian’ın Artık Bitti şarkısı çalacak. “Her şey bir gün biter, herkes bir gün gider” diyecek. Aklına gelecek o giden ve üzüleceksin. Kabullenmeye çalışacaksın gittiğine. İstemesen de alışacaksın. Sonra gecenin sessizliğin de hayallerine dalacaksın. Ardından “Her acı bir gün geçer. Artık bitti. Acımıyor artık geçti” diyecek şarkıda. Senin o an kalbin sıkışacak ve gecenin sessizliğini gözyaşlarınla, ..hıçkırıklarınla böleceksin."

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

قبل از تو با جلجتا بیگانه بودم...

از زخم هایی که بر قلبم گذاشته ای تاجی خواهم ساخت و آنقدر بر روی سنگفرش های جلجتا قدم خواهم زد تا مسیح بر من متجلی شود. حتی شاید او هم حروفِ اسمِ تو را بر لبانش زمزمه کند...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۷ ۰ نظر
آ و ب

آشوبِ نگاهِ لیلایی ات...

رویای غرق شدن در آسمانِ آبیِ نگاهش...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۴ ۰ نظر
آ و ب

با لبخند...

تو خواهی آمد و و در آن لحظه، بی هیچ سخنی، نگاه هایمان رنج سال ها فراق را از تن بیرون خواهند آورد...

۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۲۳ ۰ نظر
آ و ب