بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

۱۶۷ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

ختم شدی به لجن زار...

هورتانسیا...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۶:۲۰ ۰ نظر
آ و ب

خسران...

اون بیرون زندگی جریان داشت ولی اون به گیتارش تکیه داده بود و سیگار می شکید. نوزانده ای که معشوقه اش اجازه نداده بود برای آخرین بار طعم لب هایش را بچشد...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۶:۰۹ ۰ نظر
آ و ب

وای کلودیا؟ وای؟...

روزهای خوب هم داشتیم. پر از آغوش، بوسه. پر از زیستن. زانو به زانو. چشم در چشم. دست در دست. لب در لب. شانه به شانه. بی خیال امروز، بی هراس فردا. بی آه، بغض ،اندوه، زخم. پر از نوازش موهایش، پر از نوازش گونه هایم. به رنگ شراب تفتیده، به عِطر شکوفه های گیلاس. آغشته به عشق. حالا از ان زمان ها خالی، خالی تر، مطلقا خالی هستیم...

حالا تنها باران ها او را به یاد من می آورند...
حالا حتی باران ها هم مرا به یاد او نمی آورند...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۶:۰۲ ۰ نظر
آ و ب

فرنچ کیس را بیش تر...

آغوش یا بوسه فرقی نمی کند. آدمی پس از شکست هر دو را به یک اندازه دوست دارد...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۵۷ ۰ نظر
آ و ب

چرا تنها میخوابیم در حالی که می توانیم...

زنان خوب از تنهایی می میرند، مردان خوب از تماشایِ تنهاییِ آنان...
۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۵۶ ۰ نظر
آ و ب

بله آقا. من هم تاییدش می کنم...

این زندگی، همتایِ پارسِ سگی هار است. این را می گوید، ریشش را می خارد و ته سیگار را از بالای سیم خاردار می اندازد بیرون...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۵۴ ۰ نظر
آ و ب

اراجیف گویی طلوعانه...

هیچ چیز نمی تواند انسان را به دوست داشتن وا دارد، هیچ چیز نمی تواند انسان را از دوست داشتن باز دارد و این گزاره ها اینقدر مزخرف اند که آدم را از کلمه متنفر می کنند...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۵۲ ۰ نظر
آ و ب

نهایتِ رذالت شاید...

تو بگو مادمازل، چرا آدم ها به لیلاهایشان خیانت می کنند؟ چرا به به رویاهایشان خنجر می زنند کنتس؟...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۵۰ ۰ نظر
آ و ب

پر کشیده بود، رد لبانت از تنم...

گاهی زندگی به اندازه یک دختر، به اندازه لبان سرخش زیباست. گاهی هم به اندازه رفتن همان دختر، به اندازه قدم های تندش زشت است...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۴۴ ۰ نظر
آ و ب

خصوصا اونایی که ادعای موندن می کنن...

آره جم آدریان، همه می رن و در پشت سر ته سیگار های مچاله ی خاموش، لیوان های نصف و نیمه شراب، خنده هایی که باعث گریه می شن، راه های کوتاه، کوچه های بن بست، شب های تاریک ،آسمان های بی ستاره، دریاهای بی صدف، قاف های بی عنقا، پرندگان بی بال، گل های بی عطر، بوسه های تلخ، آغوش های سرد و انسان های تنها می مانند. موضوع هم همینه. تنهایی. تنهایی بی پایان. تنهاییِ عمیقی که یقینِ اندوهه. باید به تنهایی خو بگیریم، در تنهایی زندگی کنیم و در تنهایی بمیریم...

۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۵:۳۶ ۰ نظر
آ و ب