بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

آدمای بی چمدون..

رفتن ها به شکل عمیق تری از ماندن ها، دوست داشته شدن یا نشدن ها را به آدم ها نشان می دهند...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

خرمن خرمن بوسه...

صحرا صحرا تن داری تو و دستانم، بهت و چشمانم، حیرت می دانند یعنی چه...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۱۲ ۰ نظر
آ و ب

اونقد بدیهی بود که...

وسط اون همه گریه می خندوندمش و اون، این کارِ ساده رو مصداق دوست داشتن نمی دونست...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

باید اونقد بمونم...

بذار ،بذار اونقد بمونم که باد از پرپر کردن گل های روی دامنت دست برداره...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۰۵ ۰ نظر
آ و ب

نمی دانم جانم تصدق خنده هات...

آن زمستان، زمستان سردی بود و تو گرم لبخند میزدی. در آن روز برفی دستانم یخ زد و دلم آتش گرفت. باورم نکردی. دیدی، شنیدی، فهمیدی اما باورم نکردی. شاید هم حق با تو بود...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۰۴ ۰ نظر
آ و ب

شمع را بکش شمس...

دیگر در پیله های حفره تنم پروانه ای نمانده شمس. شمع را بُکش...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۰۲ ۰ نظر
آ و ب

مستاصلم...

من می گم آدم همیشه به دنبال پیدا کردن کسی هست که هیچ وقت گمش نکرده. به زمزمه بیتی که هیچ وقت نخونده. در پی تعبیر خوابیه که هیچ وقت ندیده. واسه رسیدن به چیزی که هیچ وقت نخواسته. اما چه کنم که تو آدم نمی شناسی، شمردن نمی دانی ،خواب نمی بینی، شعر نمی خوانی. اصلا خاک بر سر تمام کلمات که دیوار می شوند بین من و تو اما چه کنم که تو کلمه هم نمی نویسی...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۰۰ ۰ نظر
آ و ب

تو چیزی بیش تر از شعری...

و زن شعری ست که کراهت دارد هم چنان. هم می توان سرودش و هم می توان آلودش...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۷ ۰ نظر
آ و ب

چه دنیای حقیری...

گناه من دوست داشتن تو، گناه تو دوست نداشتن من...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۴ ۰ نظر
آ و ب

لابلای کلماتم...

ای آشکار در فریادهایِ بی‌صدایم، پنهان بمان همیشه در حرف‌هایم...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۳:۲۳ ۰ نظر
آ و ب