بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

امروز هم نمردم...

اسیر شاخه های بلند درختام این روزا. شاخه های لخت بی برگ. رخنه در دل آسمان. برفای روی قله ها. بی کسی شگرف شب ها. راه های طولانی. بی پناهی نداشتن پا. سوالای بی جواب. آخ این آخری از همه شون بدتره. ساعت ها کلنجار رفتن با خود.  بی هیچ جوابی ادامه ی این مسخرگی زشتی که اسمش رو گذاشتیم زندگی...

۳۰ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۳۶ ۰ نظر
آ و ب

سادس...

سیگار کشیدن با بعضی از آدما بعدا به پشیمونیای بزرگ ختم می شن... سیگار نکشیدن کنار بعضی دیگه از آدما هم...

۳۰ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۳۱ ۰ نظر
آ و ب

معذب کننده های همیشگی...

کلمات سه حرفی نفرت انگیزند. رنج. دود. یاد. برف. عشق. پول و طبیعتا خدا...

۳۰ بهمن ۹۷ ، ۰۲:۲۹ ۰ نظر
آ و ب

تو مرتد شده ای از خویش...

در جایی ایستاده بودیم که سکوت گوش آسمان را می خراشید و بی رنگی، این مادرِِ تمامِ رنگ ها، فرزندانش را سر می برید. بی کلمه‌گی اوج دوست داشتن است. او می گفت. او می گفت که آدمی روزی بتی را که با دستان خود ساخته، می شکند. او می گفت عشق یعنی انداختن کبریت بر روی تنی که بوی نفت می دهد. او میگفت. او می گفت تو به دنبال فرصت تابستانی برای گندمزارت و من زمستانم برای دشتت. او می گفت که تو تای تمنایی و من تای تاراج. او می گفت. او می گفت زندگی یعنی تمام این خواستن ها و نشدن ها. صدا زدن ها و نشنیدن ها. دوست داشتن ها و دست برداشتن ها. دویدن ها و نرسیدن ها. کوبیدن ها و نشکستن ها. آتش گرفتن ها و نسوختن ها. بوییدن ها و نبوسیدن ها. خواندن ها و نیامدن ها. خاطره ها و خاکسترها. همیشه ها و هرگزها. ملکوت ها و سقوط ها. لمس کردن ها و حس نکردن ها. بیت ها و بت ها. قرارها و فرارها.  قلب ها و زخم ها. ماه ها و آه ها. گناه ها و ارتکاب ها. بدایت ها و ابدیت ها. شراب ها و سراب ها. او می گفت. او می گفت زندگی لکاته ایست اغواگر که هرگز نمی توانی از هوسِ هم آغوش شدن با او دست برداری. او می گفت. او می خندید و می گفت...
۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۴۴ ۰ نظر
آ و ب

سوره سوره می نویسمت...

معجزه معجزه می شناسمت. آیه ایه می خوانمت. سجده سجده می پرستمت...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

نفرت قوی تره...

در فاصله‌ی میان نوشتن من و نخواندن تو، هنوز هم عشق و نفرت با یکدیگر می جنگد...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۴۲ ۰ نظر
آ و ب

پوسیدن نمی شناسد...

همه چیز خواهد پوسید الا ابدیت...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۴۱ ۰ نظر
آ و ب

خودم را نخواهم بخشید...

از خودم متنفرم که چرا پس از تو، به این زندگیِ لعنتی ادامه دادم...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۴۰ ۰ نظر
آ و ب

این همه ادراک...

تنهایی دیوونگی میاره عزیزم. هوم؟ اوهوم. ولی می ارزه، نه؟ این همه دیوونگی به اون همه تنهایی؟ نمی دونم. هوم...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۳۹ ۰ نظر
آ و ب

آنی...

خودکشی، زیباییِ "تغافل" رو از مرگ می گیره. این رو یادم بنداز. این رو قبلش حتما یادم بنداز...

۲۹ بهمن ۹۷ ، ۰۴:۳۸ ۰ نظر
آ و ب