به چرخاندن خنجرِ یادت در قلبم و به رقصاندن پاهایم در تالارِ زخم هایت ادامه بده جانم تصدق خنده هات...
به چرخاندن خنجرِ یادت در قلبم و به رقصاندن پاهایم در تالارِ زخم هایت ادامه بده جانم تصدق خنده هات...
آغوشات را برای آوارگیام باز کن جلجتا، آغوشات را باز کن...
باید از تو نوشت. باید درباره تو سخن گفت. باید به تماشای تو نشست. باید با تو حرف زد...
و در زندگی زخم هایی هستند که هرگزِ هرگز خود را به ننگِ "قِدمت" آلوده نمی کنند...
هیچ ترسی ندارد تنهایی و تباهی و تاریکی و تو. دیگر هیچ ترس ندارم از تنهایی و تباهی و تاریکی و تو. وقتی که تنهایی مرا تا منتهی الیه ناکجا خواهد برد و تباهی بی ترجمه ترین لذت ها را به من خواهد چشاند و تاریکی مرا همدم سایه هایی خواهد کرد که نمی شناسمشان...
.
.
و تو...
و تو هر بار شکل جدیدی از رنج کشیدن را به من یاد خواهی داد.
.
بیش باد!...
آه خانم
حرفهای شما زیباست
نمی دانم چطور بگویم
شکل مربای گندم
شکل گریستن با دلیل
شکل خندیدن بی دلیل
شکل دویدن بی وقفه
شکل خاک باران خورده
آه خانم
موهایتان
چقدر بوی خاک می دهد
و تنتان
بوی دریا...
.
.
بوی دریا بگیر و بمان
دریایم باش...
دریایم باش
اما
زیر پایم را خالی نکن
گمم کن در اعماق پر غوغایت
موج به موج
بر من بتاز
صدف به صدف
صدای دریا بده...
.
.
آه خانم
حرف های شما زیباست
شکل پراکندگی خاکستر سرد
شکل پرواز پرنده ای بی پر
شکل سقوط کلمه از ذهن به کاغذ
شکل تکیهی سیگار به لب
شکل تلخی آخرین جرعه
شکل گرمی اولین جرعه
شکل بی حجمی زمان
شکل بی قیدی مکان...
.
.
آه خانم
شما وقتِ نگاه، بوی شیطان می دهید
طعم سقوط در جهنم
جسارت عصیان
جرات ظغیان
قدرت هبوط...
.
.
آه خانم
حرفهای شما زیباست
بی شکل
بی دلیل
.
.
آه خانم
حرفهای شما زیباست...
میونِ اشکای یه نفر رو شونت تا ردِ ماتیکش رو یقت چند کیلومتر فاصله هست آقا؟...
بعضی وفتا هولدن کالفیلد میاد جلوی چشام. اونجا کنار فواره، رو اون نیمکت؛ وقتی داره از سرما سگ لرزه می زنه...
برای سیاهیِ گناهآلودِ دستانم، تنِ تو بیش از اندازه پاک، بیش از اندازه ظریف، بیش از اندازه زیباست...