بیابان طلب

در بیابان طلب گرچه ز هر سو خطری‌ست/ می‌رود حافظ بی‌دل به تولای تو خوش...

والظالین غلیظی دارد...

این "من" سال هاست که مرذه، این "تو" سال هاست که فاتحه نمی خوانی...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۷ ۰ نظر
آ و ب

متنفرم ازت...

زمان از همه چیز می کاهد و فقط بر یاد می افزاید...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

قاف‌ها...

قدح‌ها ،قهقهه‌ها، قدم‌ها... 

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۵ ۰ نظر
آ و ب

بدتر وجود ندارد...

درناها خبر آوردند آیلین: ویرانگرترین چیز، اسیر لبخند یه نفر شدنه...
۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۳ ۰ نظر
آ و ب

شرح شهری در شب...

رنج را در آغوش گرفتن
رنج چشیدن از عمق وجود
با رنج یکی شدن
رهایی
رهایی
رهایی...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۱۱ ۰ نظر
آ و ب

گاهی می روم آن سو...

از ها کردن به شیشه های مات دست برنداشتی تو هنوز علیامخدره؟...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۰۸ ۰ نظر
آ و ب

قرار نیست بشنویم...

شهری با دیوارهای بلند و زنانی با ارگاسم‌های کوتاه...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۰۶ ۰ نظر
آ و ب

هرگز نپریدن...

پر بزن پروانه
پر بزن پروانه‌یِ زیبایِ خاکستری‌ام
تاوانِ طوافِ شمع
سوختنت خواهد بود
یا 
بال های سوخته؟

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۰۳ ۰ نظر
آ و ب

نباید که بگوید...

وه که چقدر شگفت انگیزند و چقدر هراسناک؛ راز های زیبایی که آدمی نمی تواند به هیچ کس بگوید...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۰۱ ۰ نظر
آ و ب

غمگین هستم...

و من می دانم، می دانم روزی در میان اجتماع کثیف فریادهای بلند و خنده های بی معنی و نگاه های گنگ و آغوش های بی فایده، دلتنگت خواهم شد...

۰۱ اسفند ۹۷ ، ۰۴:۰۰ ۰ نظر
آ و ب